قاصدک qAsedak


Saturday, December 06, 2003

از كشت مارچوبه و پرورش بوقلمون تا غنی‌سازی اورانيوم

گودرز اقتداری

يكشنبه ٢٤ آذر ١٣٨١

* چرا ايران نبايد انرژي اتمي داشته باشد؟
* آيا توسعه ي انرژي هسته أي راهكرد مناسبي براي ايران است؟
* آيا تجهيز به سلاح اتمي امنيت ايران را تامين مي كند؟
* چرا استاندارد دوگانه درباره ايران و اسرائيل اعمال مي شود؟
* آيا زمان آن نرسيده است كه يك جنبش ملي صلح براي منع استفاده از انرژي هسته اي در ايران آغاز شود؟
چندروزي است كه خبر كشف تاسيسات اتمي جديد جمهوري اسلامي ايران سرخط اخبار را به خود اختصاص داده و يكي از گزارشاتي كه از سوي موسسه علوم و امنيت بين المللي منتشر شده توجه رسانه هارا از عراق به ايران باز گردانيده است. دو محقق اين موسسه ديويد آلبرايت و كوري هيندراشتاين ظاهرا براي اولين بار وسيله سازمان مجاهدين خلق از محل اين تاسيسات مطلع شده و پس از مطالعه عكس هايي كه از يك ماهواره تجارتي ابتياع نموده اند گزارشي منتشر و اين تاسيسات را احتمالا مركزي براي سنگين سازي آب كه در رآكتور هاي اتمي و مراكز غني سازي اورانيوم و پلوتونيوم به كار مي رود شناخته اند. دراين مقاله به اين موضوع و پيامد هاي ان مي پردازيم.

گذشته چراغ راه آينده!
به خاطر دارم اوايل دهه پنجاه بود و رژيم شاه كه تازه با افزايش قيمت نفت از دارايي هاي جديدي بهره ور شده بود ناگهان اعلام كرد كه گنجايش نفت ايران تنها سي سال ديگر دوام خواهد داشت و لازم است از هم اكنون اقداماتي براي تامين انرژي جايگزين صورت گيرد. شايعات حاكي از آن بود كه وي تحت فشار است تا درآمد ارزي حاصله را كه به دلار نفتي معروف شده بود در سرمايه گذاري هاي لوكس از جمله شركت هاي توليد مارچوبه در هفت تپه و پرورش بوقلمون در سويس بكار گيرد. سرمايه گذاري در انرژي اتمي به منظور توليد برق در آنسال ها كه اتفاقا پروژه هاي توليد برق آلستوم به تعويق افتاده و تهران را با قطع برق در تابستان روبرو كرده بود بسيار جذاب مي نمود. ظاهر مسئله خيلي منطقي به نظر مي رسيد اگر آدمي گوش و چشمش را به آنچه در ساير نقاط جهان مي گذشت مي بست. در غرب اما مدتها بود كه جنبش گسترده أي بر عليه استفاده از انرژي اتمي براه افتاده بود. خطرات ناشي از اين تكنولوژي و بويژه آلودگي زيست محيطي كه با خودداشت جامعه متمدن را برآن داشته بود تا به شدت به پا خيزد و با حضور در جنبش گسترده أي خواست تعطيل اين رآكتور ها را در سراسر كشورهاي اروپايي و برخي ايالات آمريكاي شمالي به خيابان بكشاند. دربسياري از نقاط گيتي اين تاسيسات تعطيل شدند گرچه هنوز هم پس از گذشت سي سال راهي براي رفع شر از زباله هاي آن پيدا نشده است. روزي در راهروهاي دبيرستان البرز راه را بر دكتر قلمسياه استاد فرهيخته فيزيك دانشگاه تهران كه دبير من نيز بود بستم و نظرش را در اين باره جويا شدم. بسيار منقلب شد و درپايان درحاليكه اطراف را مي پاييد با چشماني نيمه گريان زمزمه كرد حماقتي از اين بزرگتر نمي توان يافت كه كشوري مثل ما كه بر دريايي از نفت وگاز طبيعي نشسته به انرژي روي آورد كه نه تنها گران است و مارابراي هميشه وابسته به غرب خواهد كرد بلكه براي نسل بشري و محيط زيستمان نيز خطرآفرين است.

در آنروزها البته آمريكائيان از دولت شاه حمايت مي كردند و برايشان كوير لوت محل مناسبي براي تخليه زباله هاي اتمي بود ظاهرا منابع اورانيوم در تفت و حاشيه كويرنيز كشف شده بود و دليلي نداشت كه غرب نگران توسعه تكنولوژي هسته اي در ايران باشد. اما امروز خبرنگارانشان آن سوال را پيش روي مقامات ايران مي گذارند كه ايران با آن همه منابع انرژي فسيلي چرا بايد با اين شدت در انرژي اتمي سرمايه گذاري كند اگر قصد آنرا ندارد كه به تسليحات هسته أي مجهز شود؟ سوالي كه من و امثال من نيز از خودمان در سه دهه گذشته كرده ايم و مي كنيم حتي پيش از آنكه بدانيم ايران تاسيسات جديدي را در اصفهان بزودي راه اندازي خواهد كرد و در نطنز و اراك ساخت مراكز غني سازي اورانيوم را آغاز كرده است. پاسخ به اين سوال را از چند سوي مي توان بررسي كرد.

نخست با اندكي رومانتيسم انقلابي مي توان گفت چرا ايران نبايد در اين باره سرمايه گذاري كند؟ مگر اسرائيل و پاكستان چنين نكرده اند؟ چرا آمريكا و ديگران جلوي اسرائيل را نمي گيرند؟ چرا موسسه بين المللي انرژي اتمي حق بازرسي از تاسيسات اسرائيلي را ندارد با وجودآنكه به قطع يقين اسرائيل ازآن نه فقط براي توليد انرژي بلكه براي توليد سلاح هاي مرگبار توده أي استفاده مي كند؟ واقعيت آن است كه نه پاكستان و نه اسرائيل از امكانات انرژي طبيعي برخوردار نيستند و هردو ظاهرا به منظور تامين امنيت استراتژيك به دنبال كسب سلاح هاي اتمي بوده اند گرچه مي توان بدون شك گفت كه با داشتن اين سلاح ها هم به هيچ وجه به آن امنيت مورد نظر نزديك نشده اند. متاسفانه رهبران جهان واز جمله اكثريت ممالك خاورميانه امنيت را نه از طريق تنش زدايي بلكه از راه تسليح هرچه بيشتر جستجو كرده اند و حاصل را همه با چشمان عريان مي بينيم. ايران نيز با جستجو براي سلاح هاي اتمي حتي اگر به آن نيز برسد زره أي به امنيت خويش درمنطقه كمك نخواهد كرد. ممكن است كه براي كوتاه زماني از نشعه داشتن لقب دومين كشور اسلامي مجهز به سلاح هسته أي سيراب شود اما در پايان روز چه كسي است كه نداند اگر اين انبان خرد براي مقابله با آمريكا باشد كه استفاده از آن به مثابه خودكشي تسل هاي متمادي ايرانيان خواهد بود و اگر براي ديگران است كه حتي احتمال يافتن فرصت استفاده از آن نيز ناممكن و به دور از عقل است. كوچكترين باور اخلاقي به صلح و آينده بشر در كره خاك منع استفاده از هرنوع سلاح هسته أي را وظيفه بي شك هر وجدان انساني مي سازد. همانگونه كه خلع سلاح عمومي و كنترل فروش اسلحه ونابودي آن به تامين صلح و امنيت درجوامع انساني مي انجامد در مقياس بزرگنر نيز بايد لزوم اجراي همين اصل را بر كشورها و دولتها خواستار بود. نگاهي به عراق وكره شمالي نشان مي دهد كه سرنوشت مردم آن كشورها عليرغم تلاش چندين دهه براي كسب تسليحات كشتارجمعي بدترشده كه بهتر نشده است. بنابراين چرا بايد با لجبازي بهانه به دست دشمن داد تا هرروز و شب به اين دليل در صدد تخطئه و تحريم كشوري برآيند كه هزار مسئله مهم تر ازاين درسرراه بهروزي مردمش دارد.

واما فرض كنيم كه برخلاف ادعاهاي آمريكا و اسرائيل ايران به دنبال توليد سلاح هاي كشتار توده أي نيست و صرفا به دنبال توليد برق از انرژي هسته أي وساير استفاده هاي صلح آميزازآن است. دراين صورت بايد گفت كه ريسك خطرات ناشي از اين انرژي و پي آمد نشت هاي احتمالي از آن چنان بالا است كه منافع آن را به حداقل مي رساند. بويژه اگر توجه كنيم كه به يقين مي توان فرض كرد كه اين نيروگاه ها با كمك تكنولوژيكي كشورهايي نظير روسيه و يا چين ساخته مي شوند كه متاسفانه سابقه خوبي در بهينه سازي اين تاسيسات براي محيط زيست و توجه به امن بودن سازه هاي مربوط ندارند. فاجعه ي چرنوبيل و ساير وقايعي كه توجه جهاني نيافته اند زنگ خطري است براي كساني كه نگران اثرات ثانوي نشت بازتاب هاي راديو اكتيو هستند. دومين نكته أي كه شهروندان ممالك غربي را به تلاش براي تعطيل نيروگاه هاي هسته أي بر انگيخت مسئله ي دفن زباله هاي اين تاسيسات بود و هست به ويژه آنكه هنوز راه مطمئني براي دفن اين زباله ها كه بطور مادام العمر فعال مي مانند پيدا نشده است. بطور مثال درايالت اورگان كه محل زندگي من است بيش از بيست سال از تعطيل نيروگاه تروخان مي گذرد اما روزي نيست كه خبري از خطراتيكه مردم منطقه را تهديد مي كند به گوش نرسد.

مسئله ي خطرات زيست محيطي اين پروژه ها توجه عمومي و مشاركت جمعي را مي طلبد. چنانچه واقعا اين پروژه ها صلح آميز و براي تامين برق است چه ضرورت دارد كه به صورت پنهاني پيش رود و ازطريق يك سازمان سياسي مخالف رژيم اعلان و سپس از طريق عكس هاي ماهواره أي اثبات گردد؟ مي توان ادعاي نمايندگان جمهوري اسلامي را پذيرفت كه ايشان از سازمان كنترل انرژي اتمي براي بازديد از اين تاسيسات دعوت كرده اند. مي توان گفته آقاي ظريف سفير جمهوري اسلامي درسازمان ملل را معتبر دانست كه ايران موبه مو به تعهدات خويش در رابطه با پيمان منع گسترش تسليحات هسته أي وفاداراست و درب تاسيسات موردبحث را به روي بازرسان اين موسسه باز خواهد گذاشت. ممكن است كه بنگاه نظارت بين المللي انرژي هسته أي كه وابسته به سازمان ملل است از اين تاسيسات بازديد كند وآن را واقعا تاسيساتي صلح آميز ارزيابي نمايد. آيا چنين ارزيابي مويد صلاح ملت ايران نيز هست؟

مردم سالاري فقط در انجام انتخابات آزاد نيست، و نظارت دائمي بر سياست هاي كلان كه با سلامت توده ها درگير است را نيز شامل مي شود. صلاح مردم ايران حكم مي كند كه يك هيئت نظارت ملي بر فعاليت هاي موسسات انرژي هسته أي جمهوري اسلامي ايران نظارت كنند و از جمله اطمينان حاصل نمايند كه اين پروژه ها با تمام خطرات پيش گفته و امكان استفاده از نفت و گاز براي توليد برق توجيه پذيرند؟ سوال پاياني آن است كه با توجه به شرايط ويژه جهان، آينده سياسي و اجتماعي ملتي را قرباني قدرت طلبي اقليت ويژه أي ساختن ضرورت دارد؟ چنانچه حاكميت اسلامي چنين نظارت ملي را نپذيرد آيا مي توان به جامعه مدني اميدوار بود تا صلاح خويش را با حضور در تظاهرات صلح آميز و نافرماني مدني به حاكميت تحميل كند؟ به اميد آن روز…

آذرماه 1381
Goudarz Eghtedari is on the board of the Oregon Peace Institute, an NGO dedicated to peace and nuclear proliferation.


Read more!
........................................................................................

Home