قاصدک هان چه خبر آوردی؟
از کجا وزچه خبر آوردی؟
خوش خبر باشی اما
گرد بام و در من بی ثمر می گردی.
انتظار خبری نیست مرا
نه زیاری نه ز دیار و دیاری، باری،
برو آنجا که بود چشم و گوشی باکس،
برو آنجا که ترا منتظرند.
قاصدک!
دردل من همه کورند و کرند.
دست بردار ازاین دروطن خویش غریب.
قاصد تجربه های همه تلخ،
بادلم می گوید
که دروغی تو، دروغ،
که فریبی تو، فریب.
قاصدک! هان، ولی ... آخر ... ای وای!
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام، آی کجا رفتی؟ آی ...!
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی، جایی؟
دراجاقی - طمع شعله نمی بندم - خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند.
مهدی اخوان ثالث -شهریور 1338
□ نوشته شده در ساعت
1:43 PM
توسط qAsedak