قاصدک qAsedak


Tuesday, July 01, 2003

رابطه ايران و آمريکا از کنترل تا توانبخشي
گزارشی از يك اجلاس درباره روابط ايران و امريكا

گودرز اقتداري
جمعه ۲ خرداد ۱۳۸۲

روز شنبه 17 ماه مه به دعوت دکتر احمد کريمی حکاک و بخش ايران شناسی دانشگاه واشنگتن جلسه‌ای در شهر سياتل تشکيل شد که درآن آقايان سهراب (راب) سبحانی، حسين باقرزاده و محمد پروين سخن رانده و سپس به سوالات حاضرين پاسخ گفتند. آنچه شنيدنی بود به روايت اين نگارنده در زير می‌آيد.

دکتر راب سبحانی به واسطه ارتباطاتی که وی اخيرا درآن درگير بوده از جمله حضور در جمع محافظه کاران نو (نئو-کان)، حضور دائمی در رسانه‌های بنيادگرای آمريکا FOX-TV، MSNBC و شرکت در اتحادی که اخيرا برای توسعه‌ی طرح تغيير رژيم در ايران از سوی محافظه کاران جمهوری خواه و لابی اسرائيل در ايالات متحده پيش می‌رود بيش از هر سخنران ديگر توجه برانگيز بود. سخنان وی به وضوح بيان گر بينش آن جناحی از حاکميت آمريکا بود که جنگ عراق را تحميل کرد و اکنون نيز به دنبال کشاندن آن به خاک ايران است. وی در پاسخ شنونده‌ای صريحا اظهارداشت که در آمريکا به دنيا آمده و بزرگ شده و لذا در درجه نخست به منافع ايالات متحده آمريکا می‌انديشد ضمن آنکه مايل است بستگانی که درايران دارد نيز به توانند از مزايايی که او ازآن بهره برده استفاده کنند. وی به کرات از زن جوانی (خانم نينا شکرايی) نام برد که درچهارده سالگی به آمريکا آمده و اکنون به پست معاونت وزارت آموزش فدرال دست يافته وادعا می‌کرد که همان زن اگر در ايران مانده بود اکنون بايد روسپيگری می‌کرد. سبهانی ضمن توضيح بخشنامه‌ی سياست خارجی جديد ايالات متحده که به توصيه‌ی شورای امنيت ملی به امضای رئيس جمهور رسيده به نکات مهم اين بخشنامه از جمله امکان پيش دستی در حمله اتمی و سياست حمله‌ی پيش گيرانه برای رفع خطر از منافع ايالات متحده پرداخت و اهداف طرح تغيير رژيم در ايران را چنين بر شمرد:
• نشان دادن شکست و ناکارآمدی اسلام سياسی در ايران و منطقه‌ی خاورميانه
• فراهم نمودن شرايطی که منابع (نفت و انرژی) دريای خزر و آسيای مرکزی به سهولت امکان دسترسی به آبهای خليح فارس و بازار آزاد را داشته باشند
• فراهم نمودن فضای امنی که درآن اقتصاد متحدين آمريکا در خليج فارس امکان رشد وشکوفايی داشته باشند
• تضمين عبور آزاد و بدون وقفه جريان نفت از خليج فارس و تنگه هرمز
• مزايای اقتصادی ناشی از بازسازی‌های ضروری در ايران که به کمپانی‌های آمريکايی خواهد رسيد

سخن ران بعدی جلسه دکتر محمد پروين از گروه مهرايران بود که ضمن برشمردن نقض حقوق بشر در ايران به حمله به گروه‌هايی پرداخت که به زعم وی برای برقراری رابطه بين جمهوری اسلامی و آمريکا تلاش می‌کنند. آقای پروين مشخصا از گاری سيک و شورای ايران و آمريکا نام برد. وی توصيه کرد که هر نوع رابطه با ايران و فعالين سياسی داخل کشور به مثابه پذيرش قانونيت جمهوری اسلامی و در نتيجه ادامه‌ی بقای رژيم خواهد بود. وی در سخنان خود به عدم همگونی سياست مداران آمريکا در برخورد با جمهوری اسلامی اشاره کرد و از آنان که ايران را نوعی دموکراسی می‌نامند به شدت انتقاد نمود.

دکتر حسين باقرزاده سخن ران پايانی جلسه بود که ضمن بيان ديدگاه‌هايی کاملا متفاوت با ساير اعضای ديگر پانل ضمن اشاره به نقش منافع اسرائيل از سياست خارجی ايالات متحده در عراق و ايران انتقاد کرد. وی با ستايش از مبارزات پرشور درون کشور برای مردم سالاری خواسته‌های خويش از دولت مردان آمريکايی را چنين خلاصه کرد:
• از مداخله نظامی درايران به پرهيزيد
• از مبارزان فعال درون کشور برای استقرار مردم سالاری حمايت کنيد
• با جناح‌های ظاهرا پراگماتيست محافظه کار وابسته به رژيم اسلامی معامله نکنيد (اشاره به جناح رفسنجانی)
• از رهبرسازی برای مبارزين رژيم و معامله با يک جناح خاص اپوزيسيون خودداری کنيد (اشاره به آقای رضا پهلوی)
• اجازه دهيد رهبريت از درون جنبش به جايگاه شايسته خويش دست يابد

در بخش پرسش و پاسخ نيز اکثر سوالات به راب سبحانی اختصاص داشت و از جمله وی در مورد نقل قولی که از وی شده بود که "اگر پرزيدنت بوش امروز در کاخ سفيد با شاهزاده رضا پهلوی دست بدهد فردا در ايران انقلاب خواهد شد" توضيح داد که منظور وی بيشتر حمايت شفاف و معنوی بوده است که به زعم وی می‌تواند باعث شروع انقلاب گردد.
در مجموع می‌توان گفت که دکتر سبحانی بسيار رو راست بود و تمامی خواست‌های محافظه کاران از اين طرح را با صراحت بيان داشت. در دوران جنگ عراق در حاليکه ميليون‌ها نفر در خيابان‌های جهان راهپيمايی کرده شعار می‌دادند که "نه! به جنگ برای نفت!" دولتيان متحد ادعا می‌کردند که جنگ برای حقوق بشر و سلاح‌های کشتار جمعی است. حال شنيدن اينکه چهار دليل از پنج دليل ارائه شده درارتباط با نفت دريای خزر و منابع آسيای ميانه است مسلما کار فعالين صلح را آسان‌تر خواهد کرد. نکته در خور توجه آنکه اثرات منفی زيست محيطی کاوش‌های نفتی در دريای خزر به هيچ سوی در موضع آقای سبهانی که ظاهرا مشاور آقای حيدر علی اف رئيس جمهور آذربايجان نيز هست نقش ندارد و چه بسا که ايشان برای کشيدن دوکشور به پای ميز مذاکره شانس بيشتری دارند.
آقای سبهانی دررابطه با جدول زمانی برای تغييررژيم از سه تا پنج ماه سخن گفت اما نگارنده براين باور است که شرايط زمانی برای يک تهاجم نظامی تمام عيار به ايران حداقل برای يک تا دوسال آينده از نظر تدارکات و پشتيبانی تسليحاتی فراهم نيست. اين عدم آمادگی به دليل نياز به برنامه ريزی استراتژی جنگی و جايگزينی موشک‌هايی است که در جنگ عراق مصرف شده است. اگرحتی شش ماه نيز برای اين تدارک نظامی طی شود زمان آمادگی را به سال 2004 خواهدرساند که بعيد به نظر می‌رسد دولت ايالات متحده مايل باشد که توجه خود را از انتخابات رياست جمهوری منحرف و متوجه جنگ عليه ايران سازد. مضاف بر اينکه مشکلات اقتصادی موجود تمام توجه دولت را در ماه‌های آينده به خود جلب خواهد کرد وگرنه هم چون زمان بوش پدر جمهوريخواهان شاهد ازدست رفتن رياست جمهوری خواهند بود. البته در حال حاضر سطح محبوبيت جرج بوش و عدم وجود يک رقيب واقعی مابين کانديد‌های دموکرات از يک پيروزی آسان برای وی حکايت دارد. هم چنين تا زمانی که ارتش آمريکا در عراق و افغانستان و منطقه بالکان درگير است به نظر نمی‌رسد که تهاجمی در سطح متوسط نيز امکان پذير باشد اما حملات سريع با اهداف مشخص به طور مثال برای ازميان بردن اردوگاه‌های تروريستی و يا برای ضربه زدن به پروژه‌های نيروگاه‌های هسته‌ای محتمل است. دراين صورت نيز بايد اميدداشت که جمهوری اسلامی هم چون دوران جنگ دردهه هشتاد خويشتن داری از خود نشان داده و از افزايش تشنج بکاهد. نوع ديگر مداخله نظامی که می‌تواند از سوی آمريکا اعمال گردد نوعی اشغال محدود مناطق نفتی خوزستان و خليج فارس و يا بستن تنگه هرمز برای تحميل تحريم اقتصادی است که با توجه به خود محوری‌های اخير ايالات متحده بسيار هم بعيد به نظر نمی‌رسد.
در خاتمه بد نيست اشاره‌ای هم به اظهارات دکتر سبهانی در مورد دختر خانم چهارده ساله داشته باشم. اين بيانات البته با اعتراض برخی خانم‌های حاضر درجلسه روبرو شد که آن را توهين به زنان ايرانی دانسته يادآور می‌شدند که ميليون‌ها زن در رشته‌های مختلف علمی ، صنعتی، فرهنگی و هنری درايران کار می‌کنند و نيازی به روسپيگری ندارند. اما حقيقت آن است که خانم شکرائی از جناح محافظه کاران سنتگرای جمهوريخواه آمده و مدتی نيز سخنگوی موسسه راست گرای ميراث آمريکايی (Heritage Foundation) بوده است. وی همچنين مدتها برای حذف آموزش‌های دوزبانه و برعليه گسترش آموزش و پرورش عمومی فعاليت کرده است که برای مهاجرين و طبقات پايين جامعه آمريکا بسيار مهم و حياتی است و بيهوده نيست که همچون بسياری از راستگرايان ازاقليت‌های ديگر که در دولت آقای بوش به پست و مقام رسيده‌اند وی نيز نردبان ترقی را سريع پيموده است. بنابراين و بطور خلاصه می‌توان ايشان را کلارنس توماس ايرانيان نام نهاد که گرچه قاضی سياه پوست ديوان عالی آمريکا است اما همواره بر عليه نژاد خويش رای داده است.



........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home