قاصدک qAsedak


Wednesday, February 15, 2006


آزادی بیان یا دشمن پروری (Emnification)
نگاهی دیگرگونه به کاریکاتورهای دانمارکی


نگاهی از سر سادگی به آنچه در هفته های اخیر و بدنبال انتشار کاریکاتور های پیامبر اسلام در یک روزنامه دانمارکی اتفاق افتاد به ما این احساس را تلقین می کند که گویی گناه را باید در میان مسلمانان بجوییم. آیا حقیقت چنین است؟ به باور من مسئله مطلقا برسر آزادی بیان و یا تقدیس اسلام و یا توهین به پیامبر آن نیست بلکه نکته مورد انتقاد در ارائه تصویر مخرب از گروهی است که با نرم غالب در جامعه شمال اروپا ناخوانا ست و از این رو یا باید همرنگ جماعت شده وهویت خودی پیدا کند و یا از صحنه حذف شود.

برای بررسی این مسئله از دو راه به آن نگاه خواهیم کرد. نخست بازنگری آنچه گذشته تا اتفاقاتی که به عمد و یا سهو گزارش نشده مورد توجه قرار گیرند. و سپس به تحلیل آنچه گذشت از دیدگاه جامعه شناسی در حوزه ی دشمن-پروری (emnification) خواهیم پرداخت. چنانچه بخواهیم به بازسازی این حوادث بپردازیم نکات زیر را نباید از نظر دور داشت:
  • روزنامه دانمارکی يلندزپوستن (Jyllands-Posten )این کاریکاتور ها را در پاییز گذشته چاپ کرده بود و نه اخیرا.
  • روزنامه ی يلندزپوستن بنا به گزارش گاردین در همان دوره از چاپ کاریکاتور هایی که هنرمندی بنام کریستوفر زیلر برای نشر فرستاده بود و عروج عیسی مسیح را به مسخره می گرفت به بهانه مستحجن بودن و احتمال تنش آفرینی مذهبی رد کرده بود، حساسیتی که همان روزنامه بعدا به بهانه ی آزادی بیان ضرورتش را انکار می کند. ادیتور روزنامه فوق جن کایزر به گاردین اعتراف می کند که یلندز پوستن برای پروژه ای از طراحانش برای کشیدن کارتون های حضرت محمد دعوت کرده بوده در حالیکه آقای زیلر بدون دعوت روزنامه درباره حضرت عیسی طرح هایی را ارسال می کرده است و بنابراین به درد روزنامه نمی خورده است. (گاردین 6 فوریه 2006)
  • ادیتور فرهنگی یلندزپوستن یعنی فلمینگ روز(Flemming Rose) دوست صمیمی دانیل پایپز(Daniel Pipes) است که از تئوریسین های نو محافظه کاران و از مشاورین رامزفلد وزیر دفاع آمریکا ست. بنا به گزارش سایت کانترپانچ آقای روز در سال 2004 سفری به آمریکا و دیداری با پایپز داشته و پروژه کارتون ها پس از این سفر آغاز شده است.(Sugg 2006, counterpunch.com)
  • دانمارک جزئی از اتحاد محافظه کاران غرب و حامی جرج بوش در به اصطلاح "جنگ با ترور اسلامی" در خاورمیانه است.
  • نخست وزیر دانمارک از دیدار با نمایندگان جوامع مسلمان دانمارک قبل از وقوع حوادث اخیر خودداری کرده بوده است.(رضا شهرستانی – اخبارروز 2006)
  • اعتراضات صلح آمیز جوامع مسلمان دانمارک برای توقف پروژه کارتونی یلندز پوستن به جایی نرسیده بوده و روزنامه همچنان به انتشار کارتون هایی که طراحی اش را خود درخواست کرده بوده ادامه می داده است.
  • مسئله ی کاریکاتورها و توهین به مسلمانان در روزنامه های غرب در جریان کنفرانس سران ملل اسلامی در عربستان در دسامبر گذشته هم مطرح شده و تصمیماتی هم گرفته شده است.
  • اخیرا چهار نشریه معتبر آلمانی ، فرانسوی، ایتالیایی، و سویسی تمامی این کاریکاتور ها را در یک اقدام هماهنگ تجدید چاپ می کنند که آتش بیار معرکه ای می شود که شاهد آن هستیم.
  • وسایل ارتباط جمعی غربی تیغ انتقاد را به سوی معترضان گرفته و با تاکید بر حوادث منتجه از انتشار کارتون های موهن و در نهایت حمله به سفارتخانه های غربی در کشورهای اسلامی به هدف روزنامه دانمارکی در انتساب منطق وحشیگری به مسلمانان ادامه می دهند.

آیا این مسئله را می توان به یک تقابل آزادی بیان و حریم قدیسیت مذاهب تقلیل داد؟ سازمان عفو بین الملل به عنوان یکی از بی طرفترین و معتبرترین نهادهای حقوق بشری جهان که سال ها تمام توان خود را در راه دفاع از آزادی بیان صرف کرده است معتقد است که "اما حق آزادی بيان مطلق نيست؛ نه برای آفرينندگان اثر و نه برای منتقدان آن. اين حق همراه با مسئوليت است و از اين رو مي‌تواند به خاطر حمايت از حقوق ديگران، مورد محدوديت‌هايی قرار گيرد. بطور مشخص، هر گونه تبليغ تنفر ملي، نژادی يا مذهبی که باعث برافروختن تبعيض، دشمنی يا خشونت گردد، نمي‌تواند استفاده مجاز از آزادی بيان تلقی شود. بنا بر استانداردهای بين‌المللي، اينگونه "بيان نفرت" بايستی توسط قانون منع شود." (سازمان عفو بین الملل – فوریه 2006)

دوستان ایرانی ما و روشنفکران اسلامی دیگر که تعدادشان هم کم نیست و بعضا از تیغ تنگ نظری های تندروان مسلمان دل پرخونی هم دارند ناگهان در دفاع از آزادی بیان از سازمان عفو بین الملل هم سبقت گرفته و حتی نفی و هجو پیامبر اسلام را به مثابه کانالی برای ایجاد فضای دموکراتیک ضرور تشخیص می دهند. برخی از آن بیم دارند که "انگار تعصب و تابوی مذهبی مي¬خواهد (در ادامهء کشتارها و سرکوب¬های اين بيست و هفت سال) به شکل ديگری دوباره آزادی انديشه و بيان بی هيچ حصر و استثناء را قربانی اعتقادات خود کند" (سهراب مختاری – اخبار روز، فوریه 2006). واقعیت اما آن است که برای اتصال رئوس این روند و کشیدن تصویری که پشت این وقایع خوابیده است نیاز به تلاش زیادی نیست. ابنکه روزنامه دانمارکی کشیدن این طرح ها را از قبل به کمیسیون گذاشته بوده نشانه هدفمندی این پروژه است و تایید بر آنکه آنچه روزنامه دانمارکی دنبال کرده یک اتفاق ساده و نادر نبوده بلکه برنامه مشخصی را دنبال می کرده است. یلندز پوستن در بهترین حالت شاید قصد داشته محیط خشن مسلمین را کمی نرم و مطبوع نماید و در نهایت ممکن است هدف بزرگتری را در دشمن-پروری از چهره اسلام در میان خوانندگان خود دنبال کرده باشد. شق اول را نمی توان به راحتی پذیرفت چرا که خوانندگان روزنامه و بینندگان این کاریکاتورها عمدتا مسلمان نیستند و بنابراین آنچه بطور مثال دکتر رامین احمدی از آن استقبال کرده عملا تاثیر چندانی در روحیه مسلمین نخواهد داشت و خشکه مقدس ها از نسیم آن همچنان بی نصیب خواهند ماند.(رامین احمدی – ایران امروز، فوریه 2006) و اما فرض دوم را می توان به عنوان بخشی از دشمن-پروری (emnification) برنامه ریزی شده ای که اتفاقا در اروپای قرن بیستم سابقه مشخصی هم دارد بسیار محتمل دانست. پدیده تاریخی تبلیغ نفرت و بیان آن امروز موضوع تحقیقات گسترده جامعه شناختی است و بررسی آن از محدوده های روانشناسی و جامعه شناسی گرفته تا آموزش و پرورش، اقتصاد و قوانین مهاجرت و کار را شامل می شود.

اینک بر همگان روشن است که برای بخش عمده ای از مردم جهان که در قرون اخیر پرورش یافته اند بسیار ناممکن است که تهاجم به یک گروه اجتماعی ویژه و یا اقلیت قومی را به پذیرند بی آنکه مقدماتی فراهم آمده و آن گروه را از چهره انسانی تهی کرده باشد. بدین منظور باید ابتدا برچسب "دیگری" را بر ایشان کوبیده و انطباق آن را ثابت کرد وبرای رسیدن به این هدف گام هایی را برداشت. آدم ابزارساز از همان زمان که با جنگ آشنا شد طرفندهایی را بکاربرده است تا کشتار دشمن "غیرخودی" را توجیه نماید. اساسا مدل های زیر را در رفتار انسانی می توان پی جست که شاید در توضیح فرآیند دشمن-پروری کاربرد داشته باشد.
  • بشر از زمان کودکی و حدود 8 ماهگی شروع به شناسایی خودی و غیر خودی می نماید (ولکان Volkan 1997). چنانچه این احساس تقویت شود وی حلقه ای بدور خویش کشیده و همواره وحشت از غیر با او خواهد ماند فلذا زمینه برای دشمن-پروری آماده خواهد بود.
  • نوعی خودفرابینی (ایگو) همواره به فرد رضایت می بخشد و به همین دلیل به راحتی با خشم و عصبانیت نسبت به غیر تکمیل می شود(آدورنو Adorno 1950). ابن مدل همچنین تولاتیر بودن و برخوردهای غیر دموکراتیک گروهی را تعریف می کند(آلتمایر Altemeyer 1981).
  • انتقال و جابجایی خشم و تهاجم بر گروه های پیرامونی ناخشنودی فرد با مختصات نا مطلوب درون گروهی را التیام می بخشد. تمایل فرد به پیدا کردن قربانی از میان گروه غیر خودی که مسئولیت همه کاستی ها را بردوش وی بتوان گذاشت. بطور مثال گناه بیکاری را بردوش مهاجرین گذاشتن و سیاهان را عامل جنایات شناختن به فرد کمک می کند که نه تنها مسئولیت ها را از دوش گروه خودی بردارد بلکه گروه غیر را مسئول آن بداند. (لین Lin 2002)
  • اعتقاد به محدودیت امکانات که این فرض را تلقین نماید که هرگونه استفاده گروه غیر به مثابه کمبودهایی برای گروه خودی خواهد بود. این مدل را در مخالفت های محافظه کاران با مهاجرت خارجیان می توان مشاهده کرد.(برور Brewer 2001)
  • شناخت از گروه های غیر به علت عدم وجود ارتباط و شناخت مستقیم گاها از طریق نظر بزرگان قوم و در دوران اخیر به کمک اخبار و تبلیغات وسایل ارتباط جمعی حاصل می شود(لین Lin 2002). این مدل باعث می شود که شناخت از گروه های غیر عمدتا غیر مستقیم و بعضا با تحریکات عوامل واسطه همراه گردد.
  • روانکاوی جمعی باعث می شود که افراد هر خطای گروه خودی را در نتیجه حادثه و اتفاق و اما خطاهای غیرخودی را از سر عمد و سوء قصد می بینند(آل رد Allred 2000). به طور ساده هر اشتباه خودی قابل بخشش و هر اشتباه غیر خودی نتیجه سوء نیت است و قابل پیگرد.
  • به این مدل های روانشناسی و اجتماعی اگر اهداف سیاسی را هم اضافه کنیم به شرایطی خواهیم رسید که در نیمه اول قرن بیستم شاهد آن بوده ایم و هم چنان به شکل دیگری و با اهداف متفاوت ناظر آن هستیم. استفاده سیاسی از این نوع دشمن-پروری در اذهان عمومی را در توجیه مخارج انبوه نظامی و کشتار بیشمار مردم کشور ها و قبایل دیگر را شاهد بوده ایم و خواهیم بود.

به آنچه گفته شد باید این اصل را افزود که در پروسه دشمن-پروری تکنیک های ویژه ای هم در ایجاد تصویر از دشمن بکار می رود که همگام با مدل های پیش گفته در ایجاد چهره متفاوت (other) از دشمن به کار می رود. سام کین در اثر بیادماندنی اش "چهره های دشمن –Faces of the Enemy, 1986 " به دقت این تکنیک ها را بررسی کرده و از آن پرده بر می دارد. "دشمن" در ادبیات جنگ چهره ندارد، زن و مرد و کودک و پیر نیست، خانواده ندارد، بی عاطفه است، تمدن نمی شناسد و در یک کلام وحشی است. در این کتاب از تصاویر تبلیغاتی دوران جنگ جهانی دوم و دوران جنگ سرد تا دهه های اخیر و تصاویر رهبران ایران و عراق برای تعریف دشمن استفاده شده است و وقتی آن ها را با برخی از کاریکاتورهای روزنامه دانمارکی یلندز پوستن مقایسه می کنیم در میابیم که شباهت ها بیش از آن است که بتوان با بهانه آزادی بیان خاموشی گزید. اولا باید توجه داشت که علیرغم ادعا های مطرح شده هیچکدام از کاریکاتورهای مورد بحث چهره ی پیامبر اسلام را بطور دقیق تداعی نمی کنند و با توجه به این واقعیت که در برخی از نقاط اروپا مسلمانان را محمدان و یا محمدی هم می نامند عام بودن این تصاویر و انتساب آنان به کل مسلمین (گروه غیر) بیشتر معنی پیدا می کند. دوم آنکه هدف طراح در این مقوله جا انداختن تصویری است که متعاقبا به عنوان ماخذ قابل استفاده باشد. دراین راه آنگونه که سام کین پیشنهاد می کند چند مشخصه ارائه می شود.
  • چهره دشمن غریب و نا آشنا است، چشم ها و سایر نشانه های صورت آنقدر دستکاری شده که به ندرت به انسان شبیه است.
  • تصاویر بی چهره و یا مسخ شده از گروه غیر ارائه می شود تا بتوان ایشان را از هویت انسانی تهی کرده و به فرآورده ماشینی تبدیل نمود. این نمونه در ایجاد تصویر از روس ها و ژاپنی ها و یا ویتنامی ها مرتبا بکار رفته است.
  • نا مقدس کردن چهره دشمن با تاکید بر آنکه ضد خدایی، غیر روحانی و خیانت پیشه است و به منافع زمینی مانند سکس و مال و منال توجه زیاد دارد. درمورد مسلمانان تاکید بر تعداد همسران و پلی گامی و در مورد یهودیان تاکید بر مال اندوزی و شایعه کنترل امور اقتصادی و درباره کمونیست ها البته تبلیغ خداستیزی و هرزگی و فحشا از جمله این اقدامات است.
  • عوامل غریبه در لباس و ظاهر شخص مورد تاکید قرار می گیرد تا از آن به عنوان نشانه بتوان استفاده کرد. عمامه و ریش برای مسلمانان، بینی عقابی و شب کلاه برای یهودیان و سبیل و ابروان کلفت برای کمونیست ها.
  • انتقال تصور کریه و شیطانی برای دشمن و مهربانی و عطوفت به افراد خودی
    تعریف دشمن با وحشیگری و خشونت و چهره دفاعی دادن به گروه خودی، در این مقوله ایجاد وحشت و ترس دائمی در عموم نقش ویژه بازی می کند مانند اعلام مدام شرایط اضطراری و خطر حمله هسته ای و یا عملیات تروریستی.




Reference:
Adorno, T. W., Frenkel-Brunswick, E., Levinson, D.J., & Sanford, R. N. (1950). The authoritarian personality. New York: Harper.
Allred, K. (2000). Anger and retaliation in conflict. In M. Deutsch & P. Coleman (Ed.s), The Handbook of Conflict Resolution (pp. 236-255). San Francisco: Jossey-Bass.
Altemeyer, B. (1981). Right –wing authoritarians. Winnipeg, Manitoba, Canada: University of Manitoba Press.
Brewer, M. B. (2001). Ingroup identification and intergroup conflict. In R. Ashmore, L.
"Der Ewige Jude" (The Eternal Jew) Cover from the book, Zentralverband de NSDAP (Nazi Party Publishing House) 1937
Keen, S. (1986). Faces of the Enemy, Reflections of the hostile imaginations, Harper & Row, USA
Lin, S. (2002) Stereotypen, Vorurteile und Feindbilder des Friedens. Available at website of the Institute fuer Friedenspaedagogik in Tuebingen, Germany: http://www.friedenspaedagogik.de .
Sugg, J. (2006)The Cartoons and the Neocon Daniel Pipes and the Danish Editor http://counterpunch.com/sugg02142006.html
Volkan, V. (1997). Bloodlines: From ethnic pride to ethnic terrorism. (pp. 101 – 115) New York: Farrar, Straus and Giroux.


........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home