قاصدک qAsedak |
Wednesday, February 15, 2006
آزادی بیان یا دشمن پروری (Emnification) نگاهی دیگرگونه به کاریکاتورهای دانمارکی نگاهی از سر سادگی به آنچه در هفته های اخیر و بدنبال انتشار کاریکاتور های پیامبر اسلام در یک روزنامه دانمارکی اتفاق افتاد به ما این احساس را تلقین می کند که گویی گناه را باید در میان مسلمانان بجوییم. آیا حقیقت چنین است؟ به باور من مسئله مطلقا برسر آزادی بیان و یا تقدیس اسلام و یا توهین به پیامبر آن نیست بلکه نکته مورد انتقاد در ارائه تصویر مخرب از گروهی است که با نرم غالب در جامعه شمال اروپا ناخوانا ست و از این رو یا باید همرنگ جماعت شده وهویت خودی پیدا کند و یا از صحنه حذف شود. برای بررسی این مسئله از دو راه به آن نگاه خواهیم کرد. نخست بازنگری آنچه گذشته تا اتفاقاتی که به عمد و یا سهو گزارش نشده مورد توجه قرار گیرند. و سپس به تحلیل آنچه گذشت از دیدگاه جامعه شناسی در حوزه ی دشمن-پروری (emnification) خواهیم پرداخت. چنانچه بخواهیم به بازسازی این حوادث بپردازیم نکات زیر را نباید از نظر دور داشت:
آیا این مسئله را می توان به یک تقابل آزادی بیان و حریم قدیسیت مذاهب تقلیل داد؟ سازمان عفو بین الملل به عنوان یکی از بی طرفترین و معتبرترین نهادهای حقوق بشری جهان که سال ها تمام توان خود را در راه دفاع از آزادی بیان صرف کرده است معتقد است که "اما حق آزادی بيان مطلق نيست؛ نه برای آفرينندگان اثر و نه برای منتقدان آن. اين حق همراه با مسئوليت است و از اين رو ميتواند به خاطر حمايت از حقوق ديگران، مورد محدوديتهايی قرار گيرد. بطور مشخص، هر گونه تبليغ تنفر ملي، نژادی يا مذهبی که باعث برافروختن تبعيض، دشمنی يا خشونت گردد، نميتواند استفاده مجاز از آزادی بيان تلقی شود. بنا بر استانداردهای بينالمللي، اينگونه "بيان نفرت" بايستی توسط قانون منع شود." (سازمان عفو بین الملل – فوریه 2006) دوستان ایرانی ما و روشنفکران اسلامی دیگر که تعدادشان هم کم نیست و بعضا از تیغ تنگ نظری های تندروان مسلمان دل پرخونی هم دارند ناگهان در دفاع از آزادی بیان از سازمان عفو بین الملل هم سبقت گرفته و حتی نفی و هجو پیامبر اسلام را به مثابه کانالی برای ایجاد فضای دموکراتیک ضرور تشخیص می دهند. برخی از آن بیم دارند که "انگار تعصب و تابوی مذهبی مي¬خواهد (در ادامهء کشتارها و سرکوب¬های اين بيست و هفت سال) به شکل ديگری دوباره آزادی انديشه و بيان بی هيچ حصر و استثناء را قربانی اعتقادات خود کند" (سهراب مختاری – اخبار روز، فوریه 2006). واقعیت اما آن است که برای اتصال رئوس این روند و کشیدن تصویری که پشت این وقایع خوابیده است نیاز به تلاش زیادی نیست. ابنکه روزنامه دانمارکی کشیدن این طرح ها را از قبل به کمیسیون گذاشته بوده نشانه هدفمندی این پروژه است و تایید بر آنکه آنچه روزنامه دانمارکی دنبال کرده یک اتفاق ساده و نادر نبوده بلکه برنامه مشخصی را دنبال می کرده است. یلندز پوستن در بهترین حالت شاید قصد داشته محیط خشن مسلمین را کمی نرم و مطبوع نماید و در نهایت ممکن است هدف بزرگتری را در دشمن-پروری از چهره اسلام در میان خوانندگان خود دنبال کرده باشد. شق اول را نمی توان به راحتی پذیرفت چرا که خوانندگان روزنامه و بینندگان این کاریکاتورها عمدتا مسلمان نیستند و بنابراین آنچه بطور مثال دکتر رامین احمدی از آن استقبال کرده عملا تاثیر چندانی در روحیه مسلمین نخواهد داشت و خشکه مقدس ها از نسیم آن همچنان بی نصیب خواهند ماند.(رامین احمدی – ایران امروز، فوریه 2006) و اما فرض دوم را می توان به عنوان بخشی از دشمن-پروری (emnification) برنامه ریزی شده ای که اتفاقا در اروپای قرن بیستم سابقه مشخصی هم دارد بسیار محتمل دانست. پدیده تاریخی تبلیغ نفرت و بیان آن امروز موضوع تحقیقات گسترده جامعه شناختی است و بررسی آن از محدوده های روانشناسی و جامعه شناسی گرفته تا آموزش و پرورش، اقتصاد و قوانین مهاجرت و کار را شامل می شود. اینک بر همگان روشن است که برای بخش عمده ای از مردم جهان که در قرون اخیر پرورش یافته اند بسیار ناممکن است که تهاجم به یک گروه اجتماعی ویژه و یا اقلیت قومی را به پذیرند بی آنکه مقدماتی فراهم آمده و آن گروه را از چهره انسانی تهی کرده باشد. بدین منظور باید ابتدا برچسب "دیگری" را بر ایشان کوبیده و انطباق آن را ثابت کرد وبرای رسیدن به این هدف گام هایی را برداشت. آدم ابزارساز از همان زمان که با جنگ آشنا شد طرفندهایی را بکاربرده است تا کشتار دشمن "غیرخودی" را توجیه نماید. اساسا مدل های زیر را در رفتار انسانی می توان پی جست که شاید در توضیح فرآیند دشمن-پروری کاربرد داشته باشد.
به آنچه گفته شد باید این اصل را افزود که در پروسه دشمن-پروری تکنیک های ویژه ای هم در ایجاد تصویر از دشمن بکار می رود که همگام با مدل های پیش گفته در ایجاد چهره متفاوت (other) از دشمن به کار می رود. سام کین در اثر بیادماندنی اش "چهره های دشمن –Faces of the Enemy, 1986 " به دقت این تکنیک ها را بررسی کرده و از آن پرده بر می دارد. "دشمن" در ادبیات جنگ چهره ندارد، زن و مرد و کودک و پیر نیست، خانواده ندارد، بی عاطفه است، تمدن نمی شناسد و در یک کلام وحشی است. در این کتاب از تصاویر تبلیغاتی دوران جنگ جهانی دوم و دوران جنگ سرد تا دهه های اخیر و تصاویر رهبران ایران و عراق برای تعریف دشمن استفاده شده است و وقتی آن ها را با برخی از کاریکاتورهای روزنامه دانمارکی یلندز پوستن مقایسه می کنیم در میابیم که شباهت ها بیش از آن است که بتوان با بهانه آزادی بیان خاموشی گزید. اولا باید توجه داشت که علیرغم ادعا های مطرح شده هیچکدام از کاریکاتورهای مورد بحث چهره ی پیامبر اسلام را بطور دقیق تداعی نمی کنند و با توجه به این واقعیت که در برخی از نقاط اروپا مسلمانان را محمدان و یا محمدی هم می نامند عام بودن این تصاویر و انتساب آنان به کل مسلمین (گروه غیر) بیشتر معنی پیدا می کند. دوم آنکه هدف طراح در این مقوله جا انداختن تصویری است که متعاقبا به عنوان ماخذ قابل استفاده باشد. دراین راه آنگونه که سام کین پیشنهاد می کند چند مشخصه ارائه می شود.
Reference: Adorno, T. W., Frenkel-Brunswick, E., Levinson, D.J., & Sanford, R. N. (1950). The authoritarian personality. New York: Harper. Allred, K. (2000). Anger and retaliation in conflict. In M. Deutsch & P. Coleman (Ed.s), The Handbook of Conflict Resolution (pp. 236-255). San Francisco: Jossey-Bass. Altemeyer, B. (1981). Right –wing authoritarians. Winnipeg, Manitoba, Canada: University of Manitoba Press. Brewer, M. B. (2001). Ingroup identification and intergroup conflict. In R. Ashmore, L. "Der Ewige Jude" (The Eternal Jew) Cover from the book, Zentralverband de NSDAP (Nazi Party Publishing House) 1937 Keen, S. (1986). Faces of the Enemy, Reflections of the hostile imaginations, Harper & Row, USA Lin, S. (2002) Stereotypen, Vorurteile und Feindbilder des Friedens. Available at website of the Institute fuer Friedenspaedagogik in Tuebingen, Germany: http://www.friedenspaedagogik.de . Sugg, J. (2006)The Cartoons and the Neocon Daniel Pipes and the Danish Editor http://counterpunch.com/sugg02142006.html Volkan, V. (1997). Bloodlines: From ethnic pride to ethnic terrorism. (pp. 101 – 115) New York: Farrar, Straus and Giroux. □ نوشته شده در ساعت 7:59 AM توسط qAsedak
Comments:
Post a Comment
|
قاصدک هان چه خبر آوردی؟
My radio show: VOME
Previous Posts
Archives
|